برای آغاز...
سه شنبه, ۲۸ آذر ۱۳۹۱، ۰۶:۲۷ ق.ظ
این جا
دلنوشته ها، دغدغه ها و شعرهایم را می نویسم
و از عرفان...
۹۱/۰۹/۲۸
تو از شیراز گفتی و پنجره از برف ،
خواستم زمستان را به شیراز ربط دهم ،
همین به ذهنم رسید :
زمستان است ،
خواب در پستوی خانه چقدر دلچسب است
تو نیز بخواب ... شیخ اجل ، سعدی شیراز
که بشر قرن شلوغی ، آرمان تو را لگدمال گرد
اوضاع عوض شده است ،
بنی آدم « ابزار » یکدیگرند ...
سلام
ترشی نخوری یه چیزی می شی
در این حوالی که صدای کشیده شدن خودکار بیک روی کاغذ کاهی ، به صدای منظم و تیز دکمه های کیبرد تبدیل شده ،
باید دفتری از جنس همین جا داشت ....
چشم
پیگیرم
ولی
همی ترسم از ریشخند ریاحین
که خار مغیلان به بستان بفرستم
سلام
اینم وبلاگ جدیدمه خوشحال میشم بیای البته اینجا سعی می کنم متفاوت تر از اون یکی بنویسم
هر لحظه به یاد تو از جان فغان دارم
ای یار سیه چشمم ای مهروی زیبایم
ای ماه که مهر تو بردست زمن هوشم
در هر نگهت برمن عشقی به موج اید
در هر سخنت بر من هر لحظه جوان ایم
و................